محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

محمد طاها، سرباز کوچولوي آقا(عج)

ترس در محمد طه

اين روزا پسرم از بعضي چيزا ميترسه (عروسكهاي: شرك.گربه پشمالو .گوسفند كوچولو....)و از بعضي چيزانميترسه (عقاب دايي حامد .ارتفاع . اتيش و بخاري. اب جوش . جييييييييييز.افتادن اشياء)و كلا چيز هاي واقعا خطرناك براش جذاب ترن.  ...
14 بهمن 1391

تند خو

پسر بچه ای تند خو در روستایی زندگی میکرد. روزی پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی میشود و کنترلش را از دست میدهد باید یک میخ در حصار بکوبد. روز نخست پسر 37 میخ در حصار کوبید. اما به تدریج تعداد میخ ها در طول روز کم شدند. او دریافت که کنترل کردن عصبانیتش آسان تر از کوبیدن آن میخها در حصار است. در نهایت روزی فرا رسید که آن پسر اصلا عصبانی نشد. او با افتخار این موضوع را به اطلاع پدرش رساند و پدر به او گفت باید هر روزی که توانست جلوی خشم خود را بگیرد یکی از میخهای کوبیده شده در حصار را بیرون بکشد. روزها سپری شدند تا اینکه پسر همه میخها را از حصار بیرون آورد. پدر دست او را گرفت و به طرف حصار برد. "کارت را خوب انجام داری پسرم....
4 بهمن 1391

فوق العاده ست! حتما بخونيد...

                           فوق العاده ست! حتما بخونيد... ديروز از هرچه بودگذشتيم , امروز از هرچه بوديم ، گذشتيم . آنجا پشت خاكريز بوديم و اينجادر پناه ميز ! ديروزدنبال گمنامی بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود , جبهه بوی ايمان ميداد و اينجا ايمانمان بو ميدهد . آنجا درب اتاقمان می نوشتيم يا حسين فرماندهی از آن توست , الان می نويسيم بدون هماهنگی وارد نشويد . الهی نصيرمان باش تا بصير گرديم , بصيرمان كن تا ازمسير برنگرديم , آزاد (رها) مان كن تا اسير نگرديم قسمتهائی از وصیت نامه شهید شوشتری         ...
4 بهمن 1391

روستاي مامان مريم و چند عكس از دي ماه 91

شب جمعه 15/10 /91در نقده خونه مامان جون و مراسم عزاداري اربعين      ايسانا دختر دايي محمد طه           عمو ياسر و پسر عمو علي            روستاي كهريزه و دايي حامد اينجا   باباي مامان مريم خوابيده ...
16 دی 1391

بهترين جا براي استراحت تفريح و خوشگذراني بدون هزينه( خونه انا جون)

    اينجا همون جايي كه  هميشه با همديگه مهربونيم حداقل بزرگترها به احترام انا جون سعي ميكنن ارام باشن كوچيكترها هم تا دلشون بخواد شلوغي و ريخت و پاش مي كنن. محمد طه هم مهمون هميشگي انا جونه ...
11 دی 1391

ساعت خوش

بیمارستان امام ر ضا 8اسفند 90 ساعت 2/50بامداد هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا   خدايا شكرت يعني ...واقعا من  باباشدم ...
12 شهريور 1391