سلام امیدوارم این شعر هم در حق تو و آقا محمدطاهای عزیز برآورده شود:
به دست خود درختي مي نشانم به پايش جوي آبي مي كشانم كمي تخم چمن بر روي خاكش براي يادگاري مي فشانم درختم كم كم آرد بر گ و باري بسازد بر سر خود شاخساري چمن رويد در آنجا سبز و خرم شود زير درختم سبزه زاري به تابستان كه گرما رو نمايد درختم چتر خود را مي گشايد خنك مي سازد آنجا را ز سايه دل هر رهگذر را مي ربايد به پايش خسته اي بي حال و بي تاب ميان روز گرمي مي رود خواب شود بيدار و گويد : اي كه اينجا درختي كاشتي روح تو شاداب