محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

محمد طاها، سرباز کوچولوي آقا(عج)

نامه كودكان به خدا

  نامه های کودکان به خدا 1. خدای عزیز!  آیا تو واقعاً منظورت این بوده که « نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار میکنند؟ » اگر این طور باشد، من باید حساب خواهرم را برسم.  2.خدای عزیز!  آیا تو واقعاً میخواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟  3.خدای عزیز!  آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟  4.خدای عزیز!  در مدرسه به ما گفته اند که تو چکار میکنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام میدهد؟  5.خدای عزیز!  شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمیکشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.  6...
14 ارديبهشت 1392

مادر

  ♥♥♥ █▓▒░به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر. ♥♥♥ █▓▒░ یک مادر می تواند ۱۰ فرزندش را نگهداری کند ، اما ۱۰ فرزند نمی توانند یک مادر را نگه دارند ! به سلامتیه همه مامانایی که هر وقت صداشون می کنیم میگن : جانم ! و هر وقت صدامون میکنن ، میگیم: چیه ؟ ها . . . ؟! جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم به موی سپیدت مرا ببخش ، مادر ، ای تمام هستی من ! به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت . . . به سلامتیه مادرایی که با حوصله ای راه رفتنو یاد بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن ! به سلامتی مادرا که وقتی با جارو برقی میان تو اتاق...
11 ارديبهشت 1392

خوشبختي مرد مسلمان

      محمَّد امین صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ وَ المَسكَنُ الواسِعُ وَ المَركَبُ البَهىُّ وَ الوَلَدُ الصّالِحُ؛ از خوشبختى مرد مسلمان، داشتن همسرى شايسته،  خانه اى بزرگ، وسيله اى راحت براى سوارى و فرزندى خوب است.        كسي كه همسري شايسته دارد چه بهره ي بزرگي برده است؟ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله و سلّم : أربَعٌ مَن اُعْطِيَهُنَّ فَقَد اُعْطِيَ خَيرَ الدُّنيا والآخِرَةِ  : بَدنا صابِرا ، ولِسانا ذاكِرا ، وقَلْبا شاكِرا ، وزَوْجَةً صالِحَةً . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم : چهار چيز...
11 ارديبهشت 1392

کودکان را به پنج دلیل دوست دارم

  پیامبر گرامی اسلام فرمودند: کودکان را به پنج دلیل دوست دارم 1- "گریه می کنند" چرا که گریه کلید بهشت است. 2- قهر می کنند ولی زود آشتی میکنند چرا که دلی بی کینه دارند. 3- چیزی را زود خراب میکنند چون دلبستگی به دنیا ندارند. 4- با خاک بازی میکنند چون غرور ندارند. 5- هر چه دارند میخورند چون غم فردا ندارند.   فرشتـــــــه روزی خداوند فرشته ای را به زمین فرستاد که بال نداشت!...فرشتگان دیگرگفتند: فرشته ای که بال نداشته باشد، فرشته نیست... خداوند گفت: به پایین و به آن مادر و کودک نگاه کنید... فرشتگان با حسرت و شرمندگی سر به زیر افکندند. وقتی نگاهم به دستان چروکیده مادر و چشمان مهربانش می افتد می فهمم که این فرشته ...
11 ارديبهشت 1392

خاطرات كودكي

کاش اولین روز دبستان بازگردد کودکی ها شاد وخندان بازگرد بازگرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند / یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه و خروس / روبه مکار و دزد و چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود باوجود سوز و سرمای شدید / ریزعلی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا می شدیم / ما پر از تصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود / برگ دفترها به رنگ کاه بود همکلاسی ...
8 ارديبهشت 1392

شهيد هادي علي دوست

شهيد هادي علي دوست: اي جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت شهيد شد. اي جوانان مبادا كه در غفلت بميريد كه امام حسين عليه ا لسلام در ميدان نبرد شهيد شد.  اي جوانان ، مبادا كه در حال بي تفاوتي بميريد كه علي اكبر در راه حسين عليه السلام و با هدف شهيد شد. ....L.S.... ...
5 ارديبهشت 1392

روز مادر

چرا مادرمان را با تمام دنیا عوض نمی کنیم ... چون ما را با درد بدنیا می‌آورند و بلافاصله با لبخند می‌پذیرند، چون وقتی تب می‌کنیم، آنها هم عرق می‌ریزند. چون وقتی توی مهمونی خجالت می‌کشیم و توی گوششان می‌گیم: سیب می خوام، با صدای بلند می‌گوید: ملیحه خانوم بی زحمت یه سیب به دانیال بدهید. وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک می‌زند، با پدر دعوا می‌کند. چون وقتی در قابلمه غذا را بر می دارند، یه بخاری بلند می شه که آدم دلش می خواد غذا را با قابلمه اش بخوره. چون وقتی ساعت یازده شب یادمان می افتد که فلان کار را که باید فردا در مدرسه تحویل دهیم یادمان رفته بعد از یک نگاه تند، خودش پا به پایمان ...
2 ارديبهشت 1392

دختر کوچولو وارد بقالی شد

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش. بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری. ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار" دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟ " بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟ و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت...
2 ارديبهشت 1392

شهادت حضرت فاطمه

شهادت حضرت زهرا با خاله جون و مامان جون و عمو هادي و مهدي رفتيم قم تو راه برگشت يه سري هم به بقعه  اشموييل نبي (ع)  نزديكي ساوه رفتيم از اونجا هم يه سر به گنبد سلطانيه زديم   ...
31 فروردين 1392